شاید خیلی ها از شما هم مثل من سردرگم باشید برای ازدواج
نمیدونیم میخوایم ازدواج کنیم یا نه
از طرفی دوست داریم توی کارمون موفق تر بشیم و درسمون هم با مدرک های بهتر ادامه بدیم
از طرفی ازدواج هم یه نیازه و هر کسی باید ازدواج کنه
شاید خیلی ها از شما هم مثل من سردرگم باشید برای ازدواج
نمیدونیم میخوایم ازدواج کنیم یا نه
از طرفی دوست داریم توی کارمون موفق تر بشیم و درسمون هم با مدرک های بهتر ادامه بدیم
از طرفی ازدواج هم یه نیازه و هر کسی باید ازدواج کنه
روزی یک کار خوب کنیم
همۀ ما دم از این می زنیم که چرا جامعه بد و خرابه ، چرا هیچ کس به هیچ کس کمک نمیکنه
ولی آیا فکر کردیم که خودمون شروع کنندۀ یه زنجیره باشیم؟
تا حالا فکر کردیم که وقتی کسی رو خوشحال میبینیم، خودمون چقدر ذوق زده میشیم؟!!
سلام دوستان
عنوان مطلب امروز، عنوان یکی از دوستان بود که در قسمت نظرات گذاشته بودند که برام جای تامل داشت...
هوا ، سرنگ ، دل
سلام دوستان
یه مدتی نبودم ... اتفاقات هم خوب بود هم بد ... هم خوش هم تلخ
اومدم یه شهر دیگه که استخدام یه نهاد دولتی شدم ... خوبه خیلی خوب ... اما تنهایی!!!
نمیدونم اسم عنوان رو چی بذارم ... بنا به عکس خودتون هر چی دوس دارین بذارین و بخونین ... عکسی که شاید توی این روزا کم یا زیاد دیده میشه
حتی گاهی نیازی به سفر هم نیست، عشقت کنار دستته و از جون براش مایه میذاری ولی میبینی 2 روز بعد بغل کسی دیگه ست ...
ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺎس ﺗﻮ ﺑﻐﻠﺖ ﺑﺎﺷﻪ و تو ﻣﺤﮑﻢ ﺗﻮ ﺳﯿﻨﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻓﺸﺎﺭﺵ ﺑﺪﯼ ﺗﺎ ﻧﻔﺴﺶ ﺑﻨﺪ ﺑﯿﺎﺩ ، ﺟﯿﻎ ﺑﮑﺸﻪ …
ﺩﻭﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﭽﺮﺧﯽ ﻭ ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﯿﺶ و ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ بچرﺧﯽ و ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ بچرﺧﻮﻧﯽ … ﺑﭽﺮﺧﯽ …
ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﯽ … ﺑﭽﺮﺧﯽ … ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﯽ ﺗﺎ ﺳﺮ ﻫﺮﺩﻭﺗﺎﻧﻮ ﮔﯿﺞ ﺑﺮﻩ و ﭘﻬﻦ بشید ﺭﻭی ﺯﻣﯿﻦ و
ﺑﻌﺪ ﭼﺸﻤﺎﺗﻮﻧﻮ ﺑﺒﻨﺪﯾﺪ و ﺩﻧﯿﺎ ﺩﻭﺭ ﺳﺮﺗﻮﻥ ﺑﭽﺮﺧﻪ … ﺑﭽﺮﺧﻪ … ﺑﭽﺮﺧﻪ …
ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ باشید ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﻭﺭﺗﻮﻥ ﺯﯾﺎﺩﻩ ﮐﻪ ﺗﻮﻧﺴﺘﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﻭ ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﯿﻦ ؛ اونم دوﻧﻔﺮﯼ !!!
دلگیرم از خودم، از خدا، از همهههههههههههههههه
دیگه امیدی به زندگی ندارم، دیگه شوقی ندارم، دیگه انگیزه ندارم ............
وقتی هیچ کس رو نداری توی این دنیای بزرگ که به حرفت صادقانه گوش کنه
وقتی کسی رو نداری که به درد و دلت گوش کنه و ببینه چه مرگته، اونوقته که زندگیت بی معنی میشه...
وقتی حتی خدا هم دیگه دوستت نداره ... دیگه صدات نمیزنه و جوابتو هم نمیده ... وقتی وقتی وقتی .......
:( من که دیگه بریدم از زندگی ....
از یک جایی به بعد آلیس میشوی در عجایب سرزمینی
که جز خاطره پای هیچ عصایی به آنجا باز نمیشود.
از یک جایی به بعد به خودت که میآیی پر شدی از رفت و آمد رویاهای پابرهنهای
که اعتبارشان نسبت مستقیم دارد با آرزوهای خطور نکرده در سر واقعیت!